حباب شیشه ای

اجتماعی

حباب شیشه ای

اجتماعی

گزارشی ازجدیدترین خود روها

2011 Brabus Mercedes Benz 800 E V12 Cabriolet
مرسدس بنز اینبار از گروه باراباس خود مدلی عرضه کرد که هواداران بنز در کشورهای عربی به این خودرو علاقه زیادی نشان دادند. قلب تپنده ی این باراباس یک موتور 12 سیلندر 6.3 لیتر می باشد و احتمالا مهندسان آلمانی این را کافی ندانستند چونو با یک جفت توربو شارژر، قدرت این خودرو را در دور 5500 دور بر دقیقه به 788 اسب بخار رساندند.

شاهکار هنرمندانه روی برگ

تصاویری جذاب از شاهکار های  هنری بر روی برگ

رفوزه ها



((ابوالفضل زرویی نصرآباد)) نویسنده و طنزپرداز کشورمان، در کتاب «رفوزه‌ها» اصرار داشته که اشعار گذشته‌اش را در کنار اشعار امروز بیاورد تا اگر مخاطب این احساس را داشته باشد که سر سوزن ذوقی دارد، آن را جدی بگیرد و از آن نگذرد. مطالب موجود در کتاب «رفوزه‌ها» اولین بار در سال ۷۷ در هفته نامه مهر منتشر شد و این کتاب محصول آن زمان است.

به یاد حسین پناهی عزیز

سرودی برای مادران

پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد

چه کسی او؟

زنی است در دوردست های دور

زنی شبیه مادرم

زنی با لباس سیاه

که بر رویشان

شکوفه های سفید کوچک نشسته است

رفتم و وارت دیدم چل ورات

چل وار کهنت وبردس بهارت

پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد

و این بار زنی بهیاد سالهای دور

سالهای گمم

سالهایی که در کدورت گذشت

پیر و فراموش گشته اند

می نالد کودکی اش را

دیروز را

دیروز در غبار را

او کوچک بود و شاد

با پیراهنی به رنگ گلهای وحشی

سبز و سرخ

و همراه او مادرش

زنی با لباس های سیاه که بر رویشان شکوفه های سفید کوچک نشسته

بود

زیر همین بلوط پیر

باد زورش به پر عقاب نمی رسید

یاد می آورد افسانه های مادرش را

مادر

این همه درخت از کجا آمده اند ؟

هر درخت این کوهسار

حکایتی است دخترم

پس راست می گفت مادرم

زنان تاوه در جنگل می میرند

در لحظه های کوه

و سالهای بعد

دختران تاوه با لباس های سیاه که بر رویشان شکوفه های سفید نشسته

است آنها را در آوازهاشان می خوانند

هر دختری مادرش را

رفتم و وارت دیدم چل وارت

چل وار کهنت وبردس نهارت

خرابی اجاق ها را دیدم در خرابی خانه ها

و دیدم سنگ های دست چین تو را

در خرابی کهنه تری

پشت دیوار لحظه ها همیشه کسی می نالد

و این بار دختری به یاد مادرش

حسین پناهی


حسین پناهی دژکوه در ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهرستان کهگیلویه (دهدشت-سوق)در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفته بود و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت.چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می کرد. تا اینکه زنی برای پرسش مساله ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین می رود.از حسین می پرسد که فضله ی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می دانست روغن نجس است،ولی اینرا هم می دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور، روغن دیگر مشکلی ندارد. بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد. حسین به تهران آمد و در مدرسه ی هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی را گذراند.

ادامه مطلب ...